دکتر عشق[پارت ششم]
#یک هفته بعد
#کوک
داشتم توی شهر دور میزدم که یهو صدای جیغ شنیدم از داخل یک کوچه خلوت میومد به سمت صدا رفتم ماشین رو جلوی کوچه پارک کردم اروم رفتم سمت صدا دیدم لیسا افتاده روی زمین و چند تا مرد دارن نزدیکش میشن پنج نفر بودن و من در مقابلشون هیچ بودم مجبورم بودم تا نگاه کنم
قلدره: لیسا خانم اذیت نکن اربابمون از تو خوشش اومده گفته تگه تو رو نبریم میکشمون
لیسا: به اون اشغال بگو عمرا بزارم باهام ازدواج کنی
قلدره: حرف زیاد میزنی
(و بعذ یک سیلی به لیسا میزنع)
دیکه نتونستم دست رو دست بزارم و رفتن جلوش
کوک: .....
(ببخشید کمه من تا فردا نیستم کلا)
#کوک
داشتم توی شهر دور میزدم که یهو صدای جیغ شنیدم از داخل یک کوچه خلوت میومد به سمت صدا رفتم ماشین رو جلوی کوچه پارک کردم اروم رفتم سمت صدا دیدم لیسا افتاده روی زمین و چند تا مرد دارن نزدیکش میشن پنج نفر بودن و من در مقابلشون هیچ بودم مجبورم بودم تا نگاه کنم
قلدره: لیسا خانم اذیت نکن اربابمون از تو خوشش اومده گفته تگه تو رو نبریم میکشمون
لیسا: به اون اشغال بگو عمرا بزارم باهام ازدواج کنی
قلدره: حرف زیاد میزنی
(و بعذ یک سیلی به لیسا میزنع)
دیکه نتونستم دست رو دست بزارم و رفتن جلوش
کوک: .....
(ببخشید کمه من تا فردا نیستم کلا)
۱۱.۸k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.